یکی از بستگان، این واژهنامه رو از طریق ایمیل برام فرستاد. بهش نگاهی انداختم و در پاسخ، پیام زیر رو فرستادم: درود با این همه به باور من، مایهی پدیداری این واژهنامه، تنها پارسیدوستی نبوده و بر این باور، گواهی چند را میتوانم یادآور شد. نخست: در میان واژگان بیگانهی این واژهنامه، واژگان تازی بیشترین بسامد را دارند و از این نکته بیشتر بوی تازیستیزی به مشام میرسد تا پارسیدوستی. گواه این سخن آن که در پیشگفتار واژهنامه، سه واژهی بیگانهی آدرس، کامپیوتر و اینترنت به کار رفتهاند، اما دست کم میشد به جای نخستین و دومین واژه، واژگان پارسی نشانی و رایانه را به کار برد. شگفت که به کارگیری این واژگان بیگانه، ناخشنودی نویسنده و خواننده را بر نمیانگیزد. دوم: نشان زرتشت پیامبر - درود خدا بر پیامبر ما و خاندانش و نیز بر او باد - در بالای نوشتار، نشان از آن دارد که پدید آورندهی واژهنامه، واژگان تازی را که در بستر اسلام وارد فرهنگ ایرانی و زبان پارسی شدهاند، نشانه رفتهاست. گواه این سخن آن که بیشترین واژگان تازی این واژهنامه، واژگان دینی هستند. از آن نمونه میتوان از توکل، لعنت، اربعین، بدعت و امام یاد کرد که هر یک در بستر دین، بار معنایی ویژهای دارند و بیگمان نمیتوان به جای آنها، امید، نفرین، چله، نوآوری و پیشوا را به کار برد. زیرا برای نمونه، بدعت در بستر دین بار معنایی منفی دارد، اما نوآوری همواره پسندیده است و نیز، گسترهی معنایی توکل بسیار فراختر از دامنهی معنایی امید است. سوم: کموبیش همهی کارشناسان برگردانی بر این باورند که هیچ نوشتاری، به ویژه نوشتارهای دینی، را نمیتوان بهتمام، به زبانی دیگر بر گرداند و در این میان، بدیهی است که قرآن برگردانناپذیر است. بسیاری از واژگان این واژهنامه در خود قرآن به کار رفتهاند که بر بنیاد آنچه در بند دوم آمد، نمیتوان به جای واژگان فراخمعنای قرآنی، برابرهای پارسی آنها را به کار برد. چهارم: از میان آنچه میتوان برای پاسداری از زبان شیرین پارسی پیشنهاد کرد، بازیابی واژگانی است که در زبان نه چندان دور ما هستی داشتهاست و نشان آنها را میتوان در همین گویش مهنگی (1) خودمان جست. چرا امروزه از به کار بردن واژگانی چون «پُرسه» به جای ختم ننگمان میآید؟ همان واژهای که هممیهنان زرتشتیمان برای آیینهای یادمان مردگان خویش به کار میبرند. از این نمونه است واژگان دیگری چون باجگونه (واژگون)، اَرمو (آرمان) و دیگر واژگانی که با اندکی اندیشه میتوان یافت. باز هم از پیام الکترونیکی شما سپاسگزارم. پ.ن. منسوب به «مهنه» روستای پدر و مادریام؛ تشکیل شده از مهنه + «ی» نسبت. بر اساس قواعد زبان فارسی، در هنگام پیوند برخی پسوندها (مانند «ی» نسبت یا مصدری و «ان» جمع) به واژگانی که به «ه» ناملفوظ پایان میپذیرند، «ه» به «گ» تبدیل میشود. مانند: تیرگی (تیره + «ی» مصدری)؛ سادگی (ساده + «ی» مصدری)؛ میانَجی (میانه + «ی» نسبت) که در اصل، میانگی (اهل میانه) بودهاست. خراسانیها این قاعده را هنوز هم رعایت میکنند. مانند: شیشگی به جای شیشهای؛ قهوگی به جای قهوهای
از فرستادن این پیام بیاندازه سپاسگزارم و تلاش میکنم تا آنجا که شدنی است، به ویژه در نوشتار، از واژگان زیبا و شیوای پارسی بهره ببرم.
موضوعات مرتبط:
برچسبها: گوناگون